فضای مجازی بسیج دانشجویی علوم پزشکی بوشهر

جنگ جنگ تا پیروزی...
فضای مجازی بسیج دانشجویی علوم پزشکی بوشهر

"امّا آنچه نقطه‌ی مهم‌تر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در بسیاری از شهرها کار فرهنگی میکنند، با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند به‌طور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است."
مقام معظم ولایت ارواحنا فداه

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی‏ مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»

نویسندگان
لیست همسنگران

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ نرم» ثبت شده است

منشی گری،

«به خانمی جوان، خوش برخورد و با ظاهری آراسته نیازمندیم»

در سال های اخیر، هر خانم جویای کاری، بارها و بارها با این عنوان و عناوین مشابه آن برخورد کرده است. چه بسا زنان و دختران جوانی که با وجود شرایط تحصیلی متناسب و مرتبط، و همچنین تعهد و توانایی لازم وکافی، از یافتن شغل مناسب دور مانده اند که در نتیجه یا خانه نشینی را اختیار کرده اند و فکر کارمند شدن در محیط مورد علاقه اشان را از سر بیرون کرده اند و یا اینکه به کارهایی مشغول شده اند که یا ارتباطی با رشته مورد نظرشان ندارد و یا از لحاظ حقوق و مزایا و بیمه و متاسفانه بعد اخلاقی شرایط نابسامانی دارند.

در سوی دیگر این واقعیت تلخ؛ چند صباحی است اندیشه ی دیگری نیز پا به عرصه جامعه کاری نهاده است که از آن بوی دیگری به مشام می رسد. بوهایی از جنس موج سواری، سوء استفاده و «استفاده ویترینی از خانم ها». که تنها مواردی که در آن ها رعایت نمی گردد، عزت نفس خانم ها، مزایای مناسب برای آنان، احترام به حقوق و شخصیت آنها و حتی جامعه می باشد که به نظر می رسد این مسئله رنگ نوعی آسیب را به خود گرفته که کم کم به سوی از هم گسیختگی و نابودی بنیان جامعه به پیش می رود و تیر مسموم نهایی نیز متوجه خانواده می باشد که زن به عنوان ستون دوم آن؛ خواسته یا ناخواسته در پی نقش آفرینی منفی در این آسیب می باشد.

در اینجا توجه مخاطبین عزیز را به دو گزارش عینی جلب می کنم:

20 ساله است اما برای رسیدن به ظاهر آراسته‌ای که رئیس شرکت از او خواسته آنقدر آرایش کرده که 35 ساله به نظر می‌رسد! مریم منشی یک شرکت خصوصی است. او می‌گوید: «مدتی بود که دنبال کار می‌گشتم. این کار را از روزنامه پیدا کردم. در آگهی شرط سنی قید شده بود؛زیر 22 سال. علاوه بر کارهای اداری، کار آبدارخانه را هم انجام می‌دهم». مریم هنوز بیمه نیست و با حقوق 250 هزار تومانی و با تمام شرایط سختی که دارد سعی می‌کند شغلش را حفظ کند.

«سمیه» کارمند آژانس هواپیمایی نیز تمام تلاشش را می‌کند تا در قالب نقشی که از او خواسته شده فرو رود؛حتی به کمک رنگ و لعاب لوازم آرایش و چاشنی رفتارهایی که خودش هم نمی‌پسندد!

این مثال ها و موارد مشابه گویای این مسئله هستند که سازمان ها، شرکت های خدماتی و فروشگاه ها و ... در آگهی های استخدام شان؛ معیارها و ملاک های لازم خود را به دور از قوانین حاکم بر جامعه اسلامی در نظر می گیرند و مسائل اولیه اخلاقی همچون حجاب و عفت لازم برای خانم ها را نوعی عامل دفعی و ریزشی برای کارمندان شان در قبال مشتری ها می دانند. در صورت گزینش زنان و دختران این چنینی، در واقع ایشان به عنوان الگو به جامعه معرفی خواهند شد که نتیجه و عوارض آن نیز در جامعه کاملا مشخص خواهد بود که فرهنگ برهنگی و بی حجابی و بی حیایی در مکالمات با جنس مخالف و ... روز به روز همچون یک بیماری مسری به دیگران نیز سرایت خواهد کرد.

ما می بینیم که در جامعه روز به روز به تعداد زنان تحصیل کرده و زنانی که سرپرست خانواده های خویش هستند افزوده می گردد که نوعی تهدید جدی به شمار می رود هر چند که اگر در این باره تصمیمات جدیدی برای حفظ عزت نفس زن و جامعه اتخاذ شود و پیگیری های لازم به عمل آید این موضوع می تواند در نوع خود به نوعی فرصت نیز مبدل گردد. پس چه بسا لازم باشد که مسئولینی که داعیه کارهای فرهنگی و موثر رادر جامعه دارند به فکر ارائه راه حل های مناسب در این زمینه باشند.

یکی از بهترین راه حل ها، ایجاد زمینه اشتغال مناسب در محیط های امن و در صورت امکان کاملا زنانه است تا خانم های عزیزی که سرپرست خانواده هستند و یا به کار کردن و حقوق آن نیازمند هستند؛ با عزت و احترام مشغول به کار شوند و با خیالی آسوده به زندگی و ایفای نقش اصلی مادری و همسری خود بپردازند.

 وچه بهتر می شد که اگر دولت، تدبیری می اندیشید که برای زنان خانه دار حقوقی در نظر گرفته می شد تا اصل مسئله به راحتی حل می گردید و زن تمام و کمال در اختیار خانه و خانواده خویش می گردید و دیگر نگرانی از بعد اقتصادی نمی داشت. چه بسا مشکلات زیادی که اکنون گریبان گیر جامعه است، رو به حل شدن می نمودند.

 

مژده خدابخشی

دانشجوی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی علوم پزشکی

 

 

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۴
سرباز ولایت
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۳۸ ب.ظ

خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست ...

می خواهید باور کنید! می خواهید باور نکنید ولی خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست ... !
چه در زمینه فرهنگ ، چه سیاست ، چه افتصاد و ...
به عبارت دیگر جنگ از این نرم تر نمی شود !! 

دشمن سربازی به درون خانه ها فرستاده که هر چه بخواهد به راحتی انجام خواهد داد! آیا این یک پیروزی بزرگ برای دشمن  و یک شکست تاریخی برای ما به حساب نمی آید؟! 

در میدان جنگ سخت پدران ما با سختی و البته افتخار، پیروزی را از آن خود کردند و لی ما در جنگ نرم چه کردیم ؟!
تسلیم سربازی شدیم که حتی بی ناموسی را بین خانواده ها رواج می دهد! 

ماهواره ابزاری است که دشمن در هر زمینه ای از آن بر علیه ما استفاده می کند، حتی کانون گرم خانواده را مستقیما هدف قرار داده و عده ای همچنان در خواب غفلت هستند!

اگر بگویی که مفیدش را می بینم مضرش را نمی بینم! خواهم گفت که آیا همیشه همینگونه خواهی ماند؟ آیا اطمینان داری که فرزندانت هم همینگونه باشند و بمانند؟ آیا ارزشش را دارد کانون گرم خانواده را با چنین ابزار خطرناکی به مخاطره بیندازی ؟!

و اگر بگویی که در دنیای امروز نیاز به آخرین اخبار و اطلاعات هست ! خواهم گفت آیا نمی توان این اخبار و اطلاعات را از جای دیگری تامین کرد؟ و باز آیا ارزش دارد چنین ریسکی را در مورد محیط پاک خانواده انجام داد ؟!

یک کلام : خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست ... غفلت نکنید!
یاد مرحوم ابوالفضل سپهر این شاعر دلسوخته بخیر که می گفت: 

با خون و چنگ و دندان، دشمن ز خانه راندیم              اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم



هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا            
سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند
سارای دیگری در ، مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده

دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر
سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست

آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد
سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد
دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد !
در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم


جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار»

شعر : زنده یاد شهید ابوالفضل سپهر 

منبع:http://shia-art.ir/post/328#commentlist

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۳۸
سرباز ولایت